دل‌گرفتگی..

ساخت وبلاگ
شنیدن همراهِ خواندن 1. برای پروفایل تلگرام صفحه سفیدی گذاشتم که روی آن نوشته‌ام: «حالمان خوب است. اجازه بدید چند روزی نباشیم..». و لاگ اوت کردم و آمدم بیرون؛ دیشب. توییتر را هم. می‌خواستم جواب کسی را ندهم، و با کسی هم حرف نزنم؛ چون این روزها روزهای خروج خطرناک‌ترین حرف‌هاست از دهان خطرناک‌ترین منی که تابه‌حالا تجربه کرده‌ام. صریح‌ترین حرف‌ها، رک‌ترین حرف‌ها، گلایه‌آمیزترین و اندوهگین‌ترین‌ها. راست آن که همین چند ساعت پیش رفتم وبلاگ دیگری در سرویس دیگری هم ساختم. با خودم فکر کردم از این بدترینِ بدترینِ بدترینِ بدترینِ بدترین روزها نباید نشانی در ذهن آدم‌هایی باشد که می‌شناسندم. اما بعد مرور کردم و دیدم دیگر هیچکس اینجا را نمی‌خواند. نباید بساطی باشد که ناخوداگاه بخواهم حرفی به کسی بزنم، یا در جواب «خوبی؟» آخر شبِ رفیقی یا دوستی، قلبم را فاش کنم. اسرار همیشه در عمقی از قلب آدم جا گرفته‌اند، خاموش و مسکوت، و گاهی اگر فضا و زمان و مکان و بینایی و چشایی و شنوایی و بویایی در مختصات نقطه‌ هفت‌بُعدیِ ازپیش‌به‌خاطرسپرده‌شده‌ای با هم هماهنگ شوند -معمولاً برای اکثر انسان‌ها خیلی کم این اتفاق می‌افتد- یکی از اسرار برای لحظه‌ای خیلی خیلی کوچک به یاد می‌آیند و باز سر جای خودشان، به عمق قلب بازمی‌گردند. این روزها اما تمام اسرارِ من، آمده سرِ دلم. پایین هم نمی‌رود. یلدا هرچندروز یک‌بار، می‌پر دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 18:26

بعد از تجربه روزهای پرفراز و فرود، حالا که خواستی، این‌ها را برایت می‌نویسم؛ گرچه آدمی هرچند خودش نپذیرد موجودی‌ست که حرفی از کسی نمی‌پذیرد، مگر آنکه نفسِ نصیحت‌گر خیلی حق باشد، یا نصیحت‌پذیر به تمامی خودش را در برابر خودش شکسته باشد. که درباره من و تو، لاأقل مطمئنم شرط اول نقض شده. 1. درباره سؤال‌هایی که راجع به چیستی جهان پرسیدی، باید بگویم این‌ها سؤالات اساسی بشر است، و پاسخ دادن به آن در واقع در انتهای این مسیر محقق می‌شود. اینگونه نیست که اول جواب سؤال‌هایت را پیدا کنی و بعد تازه منت بگذاری و به راهی که خواسته‌اند بروی؛ باید آنقدر ایمان داشته باشی که بروی و بدانی در انتهای این مسیر پاسخی به انتظارت نشسته. انکار نمی‌کنم نمی‌شود شب‌ها به این سؤالات نیندیشید، چراکه انسانِ امروز از مقدّس‌گرایی فاصله گرفته و بنا دارد با عقلش همه چیز را به حوزه ادراک خودش بیاورد، من نمی‌دانم، شاید شدنی‌ست، اما اگر از من می‌پرسی؛ من نتوانستم. شکی نیست که این آزمون‌ها و دانشگاه‌ها از دیدگاه کلان بازی مضحکی بیش نیست؛ اما اگر تو فرزند خمینی هستی و رسالتی و فریادی و شوری جهانی را تحمّل می‌کنی، باید بگویم گاهی ناچاری تن به چارچوب‌هایی بدهی که به خوبی از بیهودگی‌شان آگاهی؛ تو ناچاری حرفت را بشنوانی(!)، گرچه شاید در خودت تمایلی نمی‌بینی که حتّی زمزمه‌ای کنار گوش انسانی روانه کنی؛ چرا که فرزند خمینی، و آنک دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 18:26

توی بایوش نوشته «من دخترباز نیستم، دخترگَرام.»

آنچنان خنده‌ای با خواندنش بر من مستولی شد که کم مانده بود از خنده بمیرم.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 18:26

چرا اعتراف به اینکه من یک اسهول ابلهِ روشنفکرنمای مدعی اداباز هستم چیزی را بهتر نمی‌کند و باعث نمی‌شود به حال خودم رهایم کنند؟
دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 18:26